منبع: إخوان آنلاین/ مترجم: داوود نارویی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

● مقاطع محنت
ـ آیا این امر بیان‌گر آن است که اندیشه‌ی فعالیت بانوان در آن هنگام از استقلال برخوردار بود؟
ـ امام بنا بدان جهت این درخواست را با وی مطرح کرد که اخوان وارد مقاطعی از محنت شده بود. حادثه‌ی ماشین جیپ و برخی ترورها صورت پذیرفته بودند و برخورد با دولت آغاز شده بود. شاید امام بنا چنین می‌اندیشید که بقای جمعیت نقشی رسمی یا غیررسمی در صحنه خواهد داشت و پیش از آنکه این منبر از دست برود، بایستی به لیست فعالیت‌های اسلامی افزوده شود. به‌ویژه که جماعت روی به یک مقطع دشوار و حساس داشت.

ـ آیا این موضوع پیش از انحلال جماعت بود یا پس از آن؟
ـ پیش از انحلال جماعت بود.
ـ در آن مقطع فعالیت جمعیت بانوان مسلمان چگونه بود؟
ـ در آن مقطع جمعیت گسترش یافته بود و شاخه‌های بسیاری داشت. رابطه‌ای که زینب غزالی با علمای الازهر داشت این فرصت را برای وی فراهم کرد تا فعالیت خود را از طریق مساجد قاهره و مساجد استان‌های دیگر به‌صورت گسترده پی بگیرد. زینب غزالی در مساجد احمدبن طولون، مسجد امام شافعی، الازهر و مساجد این منطقه، درس هفتگی داشت. وی توانست بعضی مشاغل سازمانی را نیز برای جمعیت بانوان مسلمان ایجاد کند. ازجمله کارگاهی برای بانوان و مرکزی برای آموزش سخنرانی تأسیس کرد. زنان سخنران به مدت شش ماه به این مرکز می‌پیوستند تا دروس شرعی را فرابگیرند و سپس به تدریس و سخنرانی بپردازند. در سطح کشور مصر، شاخه‌های جمعیت بالغ بر 19 شاخه بودند. بیشتر شاخه‌ها نیز در قاهره بودند. در این مقطع بود که زینب غزالی با برخی از شیوخ الازهر مانند محمود ابوالعیون، شیخ عبدربه مفتاح، شیخ عبدالمجید بنان، شیخ مصطفی مراغی و شیخ مصطفی عبدالرزاق ارتباط برقرار کرد.
ـ در دهه‌ی 40 زنان به ندرت از خانه بیرون می‌شدند. با این شرایط چگونه جمعیت و فعالیت آن گسترش یافت؟
ـ رویکردهای سکولار و رویکردهای غیرمذهبی در جامعه تبلیغ می‌کردند که زن در زندگی نقش داشته باشد. زینب غزالی از این میدان‌ها استفاده می‌کرد. زن در سطحی قرار داشت که به قضایای عمومی نیز می‌پرداخت. حتی راهپیمایی زنان نیز اتفاق افتاد. مثل راهپیمایی 1953م. که در مخالفت با کنفرانس صلح وین برگزار شد. تصاویر زنان راهپیمایی‌کننده در روزنامه‌ی الاهرام نیز منتشر شدند. بنابراین گروههایی از زنان بودند که با جمعیت همگام بودند. ولی مسلّماً وضعیت کنونی را نداشتند.
ـ پس از انحلال جماعت اخوان و شهادت حسن البنا، زینب غزالی چه واکنشی نشان داد؟
ـ او حس کرد که دعوت اسلامی با محنت‌های بسیاری روبه‌رو خواهد شد. بنابراین بایستی منبری داشته باشد. بدین جهت در سال 1951م. مجله بانوان مسلمان را منتشر کرد. این نشریه به‌صورت ماهنامه پخش می‌شد. مدتی نیز انتشار آن متوقف شد؛ اما پس از چندی انتشار آن مجدد آغاز شد تا آنکه عبدالناصر در سال 1957م. آن را توقیف کرد. در دهه‌ی 50م. این مجله نقشی اجتماعی به عهده داشت.
ـ بدین گونه، با آنکه زینب غزالی مؤید انقلاب 1952م. بود، دشمنی با عبدالناصر آغاز شد؟
ـ در آغاز همه انقلاب را تأیید می‌کردند، زیرا ملت خواهان تغییر و رهایی از فساد و نظام سلطنتی خشونت‌بار بود. اما زینب غزالی بیش از همه به انقلاب حمله برد. تا جایی حسن هضیبی، مرشد عام اخوان، از وی خواست که اندکی از هجوم خود بر انقلاب بکاهد تا جماعت تحت فشار بسیار قرار نگیرد. من خود نیز او را دیدم که چگونه در مصر بر انگلیس حمله می‌برد و چگونه به کاخ سلطنتی و احزاب مزدور حمله می‌برد و چگونه انقلاب را به سبب انحراف از دموکراسی و حقوق بشر و تعهد به اجرای شریعت مورد هجوم قرار می‌داد و چگونه این هجوم با تندی و خشونت بسیار همراه بود. وی در آن مقطع موفق شد که فعالیت مطبوعاتی گسترده‌ای راه بیندازد. این فعالیت تا سال 1954م. پس از محنت اخوان ادامه یافت.

● دولت ائتلافی
ـ با آنکه زینب غزالی رویکردی اسلامی داشت، ولی خواهرش ناصریست بود و به جمال عبدالناصر عشق می‌ورزید. این موضوع را چگونه تحلیل می‌کنید؟
ـ خانواده زینب غزالی به‌سان یک دولت ائتلافی بود؛ زیرا افراد متناقضی را در خود گردآورده بود؛ مثلاً برادرش محمد غزالی(غیر از محمد غزالی معروف) عضو اخوان المسلمین بود و در همان حال به جمعیت شرعی نیز گرایش داشت. برادر دیگرش عبدالمنعم غزالی، که در روزنامه‌ی الاهرام به کار روزنامه‌نگاری اشتغال داشت، چپ‌گرا بود، اما در آخر زندگی‌اش به دین نیز پایبند بود. یک خواهر ناصریست نیز داشت. شگفت آنکه هنگام مرگ عبدالناصر این خواهر خیمه‌ای برپا داشت تا از کسانی که به ختم ناصر می‌آیند استقبال کند. برادری دیگر به نام سیف‌الدین غزالی داشت. او از سران حزب وفد بود و از طرف حزب وفد به عضویت مجلس ملی درآمد. برادری دیگر داشت که از اعضای حزب مصطفی کامل بود. بنابراین در خانواده‌ی زینب غزالی از همه طیف‌های فکری وجود داشتند. یک خواهر دیگر داشت که بی‌آنکه گرایش خاصی داشته باشد به دین پایبند بود. با وصف این، حس می‌کردم که به همدیگر احترام قایلند، به‌ویژه برای زینب غزالی بیشتر حرمت می‌نهادند؛ زیرا وی دارای بینش درستی بود.
ـ برادران و خواهرانش چندتا بودند؟
ـ محمد غزالی، علی غزالی، سعدالدین غزالی، سیف‌الدین غزالی، عبدالمنعم غزالی، حکمت غزالی و حیاة غزالی (خواهر آخرین تاکنون با وی همراه است). بدین‌گونه این وزارت شامل هشت تن می‌شود.

● روابط زینب غزالی با پادشاهان
ـ آیا می‌توان پیرامون زندگی و فعالیت‌های سیاسی غزالی در مرحله‌ی پس از انقلاب، سخن گفت؟
ـ وی بر این باور بود که کشور عربستان سعودی، که تازه ستاره‌اش درخشیدن گرفته بود، تنها دولتی است که اسلام را در زندگی پیاده می‌کند و از اسلام دفاع می‌کند. وی با حکام سعودی مثل ملک عبدالعزیز و سپس ملک سعود، روابط محکمی داشت. تا جایی که کتابی با عنوان «ملک و آمال شعب/ یک سلطان و آرزوهای یک ملت» نوشت و در آن دیدگاه خود را نسبت به آمال و آرزوهای مسلمانان در باب اینکه بایستی دولتی وجود داشته باشد که در حرکت‌ها و پویه‌های خود اسلام را به نمایش بگذارد و از آن دفاع کند، ارائه کرده بود. این روابط ابعاد خاص خود را داشت؛ زیرا وی هرساله برای ادای حج و عمره به سعودی می‌رفت، تا جایی که 39 حج و 100 عمره بجا آورد. از همان زمان از طریق نوشتن مقاله و کتاب و برقراری روابط، به سوی فعالیت سیاسی جذب شد. به عنوان مثال از سرتیپ محمدنجیب دعوت کرد که از جمعیت بانوان مسلمان دیدن کند. زینب غزالی خود از محمدنجیب استقبال کرد و عکس‌های این دیدار در نشریات به چاپ رسیدند.
وی برای افسران آزاد بسیار آرزو می‌کرد که از فعالان راه خدا و اجرای شریعت باشند. اما بسیار زود به اهداف پلید آنان پی برد و بر شورای رهبری انقلاب به سختی حمله برد. در دهه‌ی پنجاه به پانسمان زخم‌ها و دیدار از خانواده‌های زندانیان زندان‌های عبدالناصر پرداخت. درضمن روابط استواری با خانواده‌ی استاد حسن هضیبی، مرشد دوم جماعت اخوان، برقرار کرد. در همین ضمن موفق شد از او اجازه بگیرد که در کنار دوستانش برای بازسازی ساختار اخوان به فعالیت بپردازد. از آن پس از زمان حج 1957م. خانه‌اش پناهگاه رهبران اخوان به‌شمار می‌رفت. آنان همه نزد او می‌آمدند و فعالیت می‌کردند. وی به بازسازی سازمان پرداخت. فعالیت‌های وی نیز ادامه داشت تا آنکه در سال 1965م. موضوع افشا شد و خودش به زندان افتاد. سرویس‌های امنیتی مصر کوشیدند او را ترور کنند، اما موفق نشدند. اما ساق پای وی شکست که آثار آن هنوز باقی است. چون پس از آن به زندان افتاد و شکستگی پای وی درمان نشد. زینب غزالی در مورد قضیه‌ی معروف به «تشکیلات 1965م.» متهم شناخته شد و دادستان خواستار اعدام او شد. اما در نهایت محکوم به حبس ابد با اعمال شاقه شد. این حکم در اگست 1965م. صادر شد. وی در اگست 1970م. پس از میانجی‌گری‌های بسیار و به‌ویژه میانجی‌گری ملک فیصل، از زندان آزاد شد. آزادی با دستور عفو رییس جمهور انورسادات صورت پذیرفت. سه ماه پس از وی بانو حمیده قطب، که ده سال در زندان بود، آزاد شد. پس از آزادی، زینب غزالی فعالیت خود را در حوزه‌ی دعوت، نوشتن و شرکت در کنفرانس‌ها ادامه داد.

● عبدالناصر ناظر شکنجه‌ی زینب غزالی
ـ در کتاب "ایام من حیاتی" آمده که بانو زینب غزالی شاهد حضور جمال عبدالناصر و ارتشبد عبدالحکیم عامر بوده که نظاره‌گر شکنجه‌ی زینب غزالی بوده‌اند.
ـ زینب غزالی خود این مطلب را ذکر کرده است. صحت و سقم مسئله درنهایت به خودش باز می گردد. آخر او در زندان بسر می‌برده و برایش هیچ مصلحتی نیست که به دروغ چیزی بگوید، یا موضوع نادرستی را بر زبان بیاورد. من هنگامی که از وی در این مورد پرسیدم گفت که تنها بخشی از آنچه را که بر وی گذشته در این کتاب آورده، نه همه را. وی می‌گفت که هیچ‌گاه تصور نمی‌کردم حتی از گل به من نازک‌تر بگویند، اما زشت‌ترین و پلیدترین شکنجه‌ها را تحمل کردم. او پیوسته شکنجه می‌شد. درحالی‌که او زنی بود که کسی با خشونت و تندی به وی نگاه نکرده بود. در آن مقطع با دلی آرام و خشنود همه‌چیز را تحمل کرد. هنگامی که از زندان بیرون آمد عزم و اراده‌اش استوارتر شده بود.
ـ حضور رییس جمهور یک مملکت را برای شکنجه‌ی یک زن چگونه تحلیل می‌کنید؟
ـ در آن مقطع رییس جمهور خود را یگانه حکمرانی می‌دانست که نبایست کسی با وی به مخالفت برخیزد. به گمان من هنگامی که به وی می‌گفتند اینجا کسی هست که با وجود شکنجه دیدن همچنان به باورهای خود پایبند و استوار است، گویا می‌خواست ببیند این کسی که در برابر وی می‌ایستد و در برابر شکنجه‌ها مقاومت می‌کند، کیست. به گمان من حضور وی نوعی تلافی عطش انتقام بوده تا آنان را که شکنجه می‌شوند و تازیانه می‌خورند و آخ نمی‌گویند، ببیند. من هرگز گمان نمی‌کنم که رییس یک کشور از جریان‌های قلمروی خود بی‌خبر باشد. لااقل اگر به دستور مستقیم وی نباشد، به‌طور ضمنی موافقت خود را اعلام می‌کند.
ـ از زینب غزالی نقل شده که هربار پس از شکنجه می‌ایستاد و به صورت شمس بدران تف می‌کرد.
ـ وی احساس می‌کرد که حق به جانب اوست و کسی که حق به جانب اوست کاملاً آزاد است تا با کسی که بر وی تجاوز می‌کند روبرو شود، به‌ویژه که شکنجه‌گران آدم‌های سست عنصری هستند و کارهایی را که می‌کنند به سبب اعتقاد به اصول و ارزش‌های خاص نیست. زینب غزالی به این ضعف آنان پی برده بود. بدین سبب به زورگویی و طاغوت‌گری آنان پاسخ‌های تند، قاطع و آرام می‌داد. نیروی وی هیچ‌گاه سست نشد، بلکه همواره استوار و پایدار بود. هنگام مواجهه با شکنجه‌ها حس می‌کرد به یکی از دو فرجام نیکو دست خواهد یافت: یا با اراده‌ای استوار از زندان بیرون خواهد رفت و یا آنکه جام شهادت سر خواهد کشید. این حس برای وی دوست‌داشتنی بود.

● کوشش برای تجاوز
 نقل شده که وی در معرض هتک حرمت نیز قرار گرفته و وی چنان از خود دفاع کرده که درنهایت افسری که درصدد این کار بوده، بیهوش شده است.
  وی در معرض کوشش برای تجاوز قرار گرفته بود. این کار بخشی از کوشش برای تحقیر و توهین وی به شیوه‌ای پلید بود. اما وی از خداوند کمک می‌خواست و اسمای حسنی را بر زبان می‌آورد. اما چه بسا خداوند به حقانیت وی پی برده بود و بدین سبب آن افسر را از آزار رساندن به او بازداشته بود و عملاً وی نتوانسته بود به زینب غزالی دست درازی کند.
 از مصطفی امین، نویسنده‌ی معروف نقل شده که وی در دفتر انور سادات شکایت افسری را دیده که در دوران عبدالناصر در زندان نظامی مشغول به خدمت بوده و چون نتوانسته به بانو زینب غزالی تجاوز کند، او را اخته کرده‌اند و او در شکایت خود خواستار جبران خسارت شده بوده است. سادات نیز دستور داده که حدود پانصد جنیه به او بپردازند. آیا شما این اطلاعات را تأیید می‌کنید؟
  شاید چنین چیزی رخ داده باشد. اما من نخوانده‌ام. زینت غزالی نیز در کتاب خود این مطلب را ذکر نکرده و من نیز از او نشنیده‌ام. اما محدوده‌ی اطلاعات مصطفی امین طبعاً گسترده‌‌تر از دایره‌ی اطلاعات بنده است. شاید این موضوع درست باشد.
* بارزترین مواضع زینب عزالی در زندان کدام‌ها هستند و درس‌هایی که از این رخدادها می‌گیریم چیست؟
* * نخستین و بزرگ‌ترین درس آن است که ارتباط با خداوند و صداقت در پایبندی ناگزیر بایستی نزد خداوند چنان جایگاهی داشته باشد که بتواند آزارها، تحقیرها و تذلیل‌ها را از آدمی دور کند و او را یا سالم و بهبود یافته از شرایط موجود بیرون آورد، یا او خود با سر کشیدن جام شهادت به دیدار خداوند برود. قطعاً این صداقت بود که به او چنین نیرویی بخشیده بود. او یقین داشت که در راه پیامبر خدا (ص) گام برمی‌دارد. چه بسا خواب‌های بسیاری دیده که نوید دهنده ی این موضوع بوده و نشان داده که وی در راه درست حرکت می‌کند و کسانی که او را شکنجه می‌کنند آدم‌هایی خوار، زبون و ناتوان هستند. وی همواره قرآن را با خود بهمراه داشت و از ذکر و دعا و ارتباط با خداوند غافل نبود. تمام این مسایل به وی نیرویی شگرف بخشیده بودند تا وی توانست بی‌آنکه زیان جانی ببیند، این فاجعه‌ی سخت را پشت سر بگذارد. به باور من، این اولین درس بزرگ زمان محنت‌ها و آزمون‌ها است.

● محکمه‌ی فیوم
* آیا پس از آزادی از زندان به فعالیت سیاسی بازگشت یا آنکه از فعالیت سیاسی خودداری کرد؟
* * در زندان نه تنها با شکنجه‌ی جسمی تحت فشار بود، بلکه تحت فشار روانی نیز بود. زیرا شوهرش محمد سالم سالم را که یک کارمند بود، مجبور به طلاق دادن زینب غزالی کردند و برگه‌ی طلاق را به عنوان اهرمی برای فشار روحی، در زندان برایش ارسال کردند. اما وی در درونش می‌دانست که شوهرش به این کار اجبار شده است و این طلاق، واقع نشده است. هنگامی که از زندان آزاد شد شوهرش چند ماه پس از زندان وی (درسال1971) در گذشته بود. وی پس از زندان در دادگاه فیوم، که شوهرش کارهای او را از طریق این محکمه پیگیری می‌کرد، امانتی یافت. هنگامی که آن را باز کرد در آن برگه‌ای یافت که شوهرش طی آن نزد خداوند گواهی داده بود که زینب تا روز قیامت همسر اوست و او را هرگز طلاق نخواهد داد و آنچه پیش آمده از روی اکراه بوده است.
در نتیجه این جنبه از اعتماد به نفس را که دست داده بود دوباره به دست آورد. هنگامی که از زندان آزاد شد بسیار نیرومند و استوار بود و به خود می‌بالید که هیچ گاه در هیچ یک از مراحل زندگی‌اش دچار سستی نشده است. از آن پس در سمینارهای بین‌المللی نیز شرکت می‌کرد. مثل کنفراس الجزایر که سالانه برگزار می شد. در دهه‌ی هفتاد و هشتاد نیز به دهها کشور اروپایی، آسیایی و امریکایی مسافرت کرد. در بسیاری از کشورها نیز از وی بزرگداشت شد. حتی دو سال پیش از سوی اتحاد اسلامی اروپا برای او بزرگداشتی صورت پذیرفت. از سوی اتحادیه پزشکان اسکندریه نیز یک سال پیش از وی بزرگداشت به عمل آمد. این بزرگداشت‌ها بدان جهت است که وی در این حوزه از پیشکسوتان به شمار می‌رود و در دفاع از اسلام، دارای پیشینه‌ی بسی دراز و گسترده‌ای است. تقریباً از بیشتر ایالات امریکا و بیش از ده کشور اروپایی دیدن کرده است. از سعودی، اردن، پاکستان، سودان، کویت، الجزایر و مغرب نیز دیدن کرده است.
* زمامداران سعودی به وی پیشنهاد کردند که در سعودی اقامت کند، اما وی نپذیرفت. چرا؟
* * هنگامی که در سال 1971. از زندان آزاد شد، ملک فیصل از وی خواست که به سعودی برود. در ضمن حقوق ماهیانه‌ی بالایی نیز برایش در نظر گرفت. اما زینب غزالی نپذیرفت و گفت که در مصر خواهد ماند؛ زیرا مصر پرورشگاه و سرزمین دعوت است و به کسانی نیاز دارد که در میان مردم فعالیت کنند. عملاً نیروی تمام زندگی‌اش را به گونه‌ای گذراند که نه ثروتمند بود و نه فقیر، بلکه متوسط‌الحال بود. هیچ گاه نیز این احساس را نداشت که کسی در برابر آنچه بر وی گذشته، به او پاداش بدهد. حتی وی نپذیرفت که درخواست جبران خسارت کند. با آنکه سادات برایش مشاوری قضایی فرستاد تا به او بگوید که هر چه دوست دارد بخواهد تا ما به او بدهیم. سادات می‌خواست مقطع پیشین از زندگی عبدالناصر را ویران کند و خود از لحاظ سیاسی از آن بهره‌برداری کند. اما وی گفت: میلیون‌ها پول دنیا نمی‌تواند جایگزین تازیانه‌ای شود که در راه خدا خورده‌ام. من مزدم را از خداوند سبحان خواهم گرفت. وی اصلاً نپذیرفت که شکایتی مطرح کند، حتی اگر شکایت می‌کرد، به نفع او تمام می‌شد و سود می‌برد.
* گفته می‌شود که قرآن کریم را به طور کامل تفسیر کرده است. این موضوع تا چه حد صحت دارد؟
* * در زندان تنها پناهگاه وی قرآن بود. جملات و اندیشه‌هایی را که در باب تفسیر بر ذهن وی می‌گذشت، می‌نوشت. اما این تفسیر را از وی گرفتند و کامل نشد. اما پس از آزادی، آن مفاهیم را دوباره مرور می‌کرد. عملاً نیز تفسیری نوشت و آن را "نظرات فی کتاب الله" نام نهاد. جزء نخست این تفسیر به چاپ رسیده، جزء دوم آن زیر چاپ است.
* آیا کسی از علمای تفسیر، این کتاب را بازنگری کرده است؟
* * دکتر عبدالحی فرماوی آن را بازنگری کرده است.
* آیا بانو زینب غزالی همچنان فعال است؟
* * نه، زیرا اکنون سنش بالا رفته و در مرحله‌ی سالخوردگی قرار گرفته است. چند سالی است که دیگر فعالیت نمی‌کند.
* چرا تاکنون زنی مثل زینب غزالی در جماعت اخوان پدید نیامده است؟
* * شاید شخصیت‌ها تکرار ن‌شوند، اما با مقداری تشابه در ویژگی‌ها و خصوصیات به گمان من زینب غزالی تکرار نشده و هرگز تکرار نخواهد شد. اما شاگردانی هستند که پابه‌پای زینب غزالی راه می‌روند و شمارشان نیز بسیار است. اما چه بسا نام و آوازه‌ی زینب غزالی را که در شرایطی خاص پدید آمد و در همه جا حضور داشت، به دست نیاورند.

* آیا شما سخن دیگری نیز دارید؟
* * اگر به جنبه‌ی اجتماعی زینب غزالی، روشنایی بتابانیم می‌بینیم که وی دو بار ازدواج کرده اما دارای فرزند نشده است. وی حدوداً ده کتاب نیز دارد: «الی ابنتی» دو جلد، «مشکلات الشباب و الفتیات فی مرحلة المراهقة» دو جلد، «نحو بعث جدید»، «ایام من حیاتی»، «نظرات فی کتاب الله» و «نظرات فی الدین و الحیاة» و «شرح الاربعین النوویة» و مقالات بسیاری در مجلات و کنفرانس‌های علمی و دعوی.
در خانه‌اش جلسه‌ای برگزار می‌کرد که تقریباً یک کلاس هفتگی به شمار می‌رفت. در آن جلسه از وی استفتا می‌شد و زینب غزالی بدان‌ها پاسخ می‌داد. وی می‌کوشید همه‌ی‌ این‌ها بخاطر خدا باشد. در ماه رمضان تمام وقت خود را به نماز، تلاوت قرآن و ذکر اختصاص می‌داد. وی تمام این زندگی سرشار از پیکار، شکیبایی و بازدهی را به خاطر اسلام زیست. از خداوند مسئلت داریم که جهاد وی را مبارک بگرداند و بازدهی وی را افزون سازد.
خداوند به پاداش کارهایی که برای دعوت اسلامی کرده و شکیبایی در برابر بلاهایی که در راه اعلای کلمه خدا دیده، آن بانوی مرحوم را بیامرزد و در بهشت برین خود به همراه پیامبران، صدیقان، شهیدان و نیکان او را جای دهد و آنان نیکویارانی هستند.
امت اسلام، جماعت اخوان المسلمین، جنبش زنان مسلمان و به طور کلی فعالیت عمومی، شخصیتی را از دست داد که وجودش در بستر تاریخ به ندرت تکرار می‌شود. او همان دعوتگر و مربی بزرگ، بانو زینب غزالی است که پس از یک زندگی سرشار از روح فعالیت در راه خدمت به اسلام و مسلمانان و پس از رویارویی با بسیاری از دشواری‌ها چالش‌ها و ستم‌ها، جان به جان آفرین تسلیم کرد. وی با فعالیت‌هایی که در طول زندگی دراز و فرخنده‌ی خود انجام داد، در عرصه‌ی زنان تنها دعوتگر قرن بیستم به شمار می‌رود.
بانو زینب غزالی در ژانویه‌ی1917م. چشم به جهان گشود. پدرش از دانش آموختگان الازهر بود. پدر بسیار زود این اندیشه در درون زینب غزالی غرس کرد که انسان می‌زید تا پیام و ‌‌رسالتی داشته باشد. این اندیشه در مراحل آغازین زندگی زینب غزالی تجسم یافت. پیش از آنکه بیست سالش بشود به این می‌اندیشید که چگونه رسالت خود را بجا آورد. وی در این واکاوی بود که با بانو هدی شعراوی و جمعیت وی آشنا شد. وی تا مقطعی که با اندیشه‌ی هدی شعراوی به تمام و کمال آشنا شد، در کنار وی به فعالیت سرگرم بود. اما سپس از وی خود را به کنار کشید و بار دیگر پرچمی نو را به دوش گرفت که همان پرچم فعالیت اسلامی بود. پس از آن با امام بنا آشنا شد. در این هنگام نقشی تاریخی در ساختن یک بخش از جماعت اخوان المسلمین، ایفا کرد.
زینب غزالی از فعالیت عمومی گامی فراتر گذارد و به تولید اندیشه‌ای پربار پرداخت. این تولیدات اندیشه در تفسیر وی از قرآن کریم خود را باز می‌نمایاند. کتاب تفسیر زینب غزالی را دارالشروق با عنوان «نظرات فی‌کتاب الله» به چاپ رسانده است. تفسیر وی نخستین تفسیر کامل از قرآن است که به قلم یک زن نوشته می‌شود. تولید اندیشه‌ی وی در بخش دیگر همان کتاب نامدار «ایام می حیاتی» است. زینب غزالی در این کتاب تجربه‌ی خویش را در زندان دوران عبدالناصر باز گفته است. این کتاب به بسیاری زبان‌ها ترجمه شده است.
زینب غزالی، ا ین دعوتگر سترگ، در زندگی‌اش با صحنه‌های دشوار بسیاری مواجه شده است. از قبیل ظلم، زندان و شکنجه. اما همواره سخن حق را آشکارا بر زبان می‌آورد. کسی از وی سراغ ندارد که وقت، کوشش و مال خود را در راهی جز خدمت به دین هزینه کند. هنگامی که در سال 1987 م. از پاکستان دیدن کرد و در برابر همگان خطاب به ضیاء‌الحق گفت: «ای ضیاء الحق، تو که شریعت خدا را اجرا نمی‌کنی، چگونه به دیدار خدا می‌روی؟» ضیاء الحق در برابر نیروی سخن وی به گریه افتاد. این یک سرگذشت کم‌نظیر از یک زن پیکارگر است که یادواره‌ی بانوان بزرگ اصحاب را برایمان زنده می‌کند.
دکتر محمد حبیب، نائب اول مرشد عام اخوان المسلمین، هنگام اعلام خبر در گذشت این دعوتگر بزرگ گفت: «با درگذشت زینب غزالی، از خداوند امید پاداش داریم. وی با جهاد، فداکاری، پایدار، شکیبایی و ایمانی که در رویارویی با محنت های بزرگ داشته، او را از زنان صالح می‌دانیم.» وی افزود: «خدا او را بیامرزد! وی در مصر نماد جهاد و گلدسته و راهنمای بسیاری از بانوان دعوتگر به شمار می‌رود. از خداوند می‌خواهم که بخاطر دین، دعوت، خدمت اسلام و کوشش برای انجام وظیفه‌ی دعوت در سخت‌ترین شرایط، به او بهترین پاداش‌ها را ارزانی کند.»
استاد مسعود سبحی، منشی مرشد عام اخوان المسلمین، از خداوند چنین مسئلت کرد که آن دعوتگر ارجمند را در زمره‌ی پیامبران، صدیقان و شهیدان صالح بپذیرد. وی گفت: «زینب غزالی (رح) دیرزمانی بود که با دعوت آشنا بود. وی در راه اعلای کلمه‌ی حق، از بانوان پیکارگر بشمار می‌رفت. چه بسا او تنها زن در مصر باشد که به این نقش بزرگ در راه خدمت به اسلام اقدام کرد. با آنکه زنان بسیاری بودند، اما او با پیکار و به دوش گرفتن مسئولیت دعوت بر همگان برتری یافت. وی هر راهی که یافت برای رساندن فراخوان خدا و ادای وظیفه‌ی اندرز‌گویی، آن را پیمود.» شیخ سبحی در پایان گفت: «تاریخ و جهاد وی، وی را بزرگ‌تر از آن ساخته‌اند که نیازمند معرفی باشد.»

● سوگند به پروردگار کعبه که رستگار شد
نویسنده‌ی معروف، "بانو صافی ناز کاظم" بی‌درنگ پس از آگاهی از درگذشت زینب غزالی به ما گفت: «سوگند به پروردگار کعبه که رستگار شد.» وی سپس به برشمردن افتخارات آن مرحوم پرداخت و گفت: «این استاد بزرگ، زینب غزالی، از پیکاران و پیشگامان فعال در حوزه‌ی حقوق بشر بود. این بشر از آنکه مرد یا زن باشد، برای او مهم بود. وی این مقوله را از روزن نگره‌ی راستین اسلامی پی می‌گرفت.» وی سپس به زندگانی طولانی زینب غزالی اشاره کرد که از 1917 م آغاز شد و تا 2005 م ادامه یافت. خداوند در زندگانی وی برکت نهاد و بدین گونه زینب غزالی الگویی راستین برای زن مسلمان آگاه نسبت به دین و رسالت خویش، ارائه کرد.
بانو صافی ناز یادآور شد که یک بار در حضور زینب غزالی از هدی شعراوی انتقاد کرد؛ اما زینب غزالی انتقاد وی را نپذیرفت و گفت که دوست هدی شعراوی بوده و او را به خوبی می‌شناخته است و درباره دین و دینداری، اتهامی متوجه شعراوی نمی‌داند و فقط تحصیلات غربی وی را نمی‌پذیرد، اما با این وصف مقاصد وی را پاک و گرامی می‌داند.
این نویسنده‌ی معروف تأکید می‌کند که سکولارها با تغافل از نقش و فعالیت‌های زینب غزالی مرتکب جرمی بزرگ علیه وی شدند، با اینکه زینب غزالی را همین بس که از اندیشه و رسالت خویش دست نشست و پیامدهای آن را به جان خرید. از این نویسنده‌ی معروف در باب علل تغافل سکولارها از نقش و فعالیت زینب غزالی پرسیدیم و او گفت: مجموعه‌ای که امروزه فریاد پیشگامی و روشنفکری سر می‌دهد، بخش اعظم آن را منکران و نادانانی تشکیل می‌دهند که حقوق مردم را زیر پا می‌گذارند و با این مبدأ بزرگ قرآنی آشنایی ندارند: ﴿و لا یجر منکم شنآن قوم علی الا تعدلوا﴾ یعنی: «دشمنی مردمانی شما را بر آن ندارد که داد نکنید» (مائده/2) اما شعار ما مسلمانان این است: (اعدلوا هو أقرب للتقوی) یعنی: «داد کنید که آن به تقوا نزدیک‌تر است.» (مائده/8)
وی افزود: "ما واکنشی عمل نمی‌کنیم، بلکه طبق مبانی قرآن کریم گام برمی‌داریم و بدین سبب حق هر حق‌داری را به او می‌پردازیم."
این نویسنده‌ی معروف، بانو صافی ناز، سخنانش را بدین گونه پایان داد: "بانو زینب غزالی فراتر از این چیزهاست. او پیشگام جهاد و مطالبه‌ی حقوق شرعی و اسلامی زن بود. سوگند به پروردگار کعبه که او رستگار شد."

● شاگردانش سخن می‌گویند
نویسنده‌ی اسلامگرا، بانو ام‌ایمن، داستان آشنایی خود را با بانو زینب غزالی برای ما باز می‌گوید و یادآور می‌شود که این آشنایی از طریق درسگفتارهای هفتگی صورت پذیرفت که هر سه شنبه در خانه‌ی زینب غزالی ارائه می‌شد. در این درسگفتار‌ها زینب غزالی در باب تمام قضایای مهم زنان مسلمان سخن می‌گفت. وی می‌افزاید: "زینب غزالی در دیدارهایش به اندرز گفتن بسیار اهتمام می‌ورزید. وی دانش و آگاهی بسیاری به ما ارزانی داشت. ما کتاب «ایام من حیاتی» را خوانده بودیم. در این کتاب ما الگوی اصحاب را می‌یافتیم که در زمینه‌ی شکیبایی و مواجهه با چالش‌ها باز تولید و تکرار می‌شد."
ام‌ایمن ادامه می‌دهد: "وی مرا به همسری استاد بدر محمد بدر برگزید. با آگاهی بخشی پیوسته‌اش، من حس می‌کردم که او مادر و خویشاوند شوهر من است. اکنون من او را از دست دادم."
ام ایمن در باب نقش تبلیغی وی می‌گوید: "از وی آموختم که زندگی چگونه در دنیا و آخرت می‌تواند مایه‌ی شادکامی شود. از وی آموختم که بایستی دلسوز و مهربان بود. حتی نیروهای امنبتی که گرداگرد خانه‌اش را گرفته بودند، زینب غزالی برایشان خوراک فرستاد."
ام ایمن تأکید می‌کند که بانو زینب غزالی بدون شک یگانه دعوتگر قرن بیستم است. وی شرق و غرب را درنوردید. در برخی کشورها مثل الجزایر حضوری نیرومند و تأثیرگذار داشت. در دوران حکومت جمال ناصر، الگوی استواری از زن مسلمان ارائه کرد. در الگوی زینب غزالی، نیرومندی یک زن با ایمان و مباهات وی نسبت به دین و اندیشه‌اش، تجلی می‌یابد. نویسنده‌ی معروف، وفاءسعداوی، تأکید می‌کند که زینب غزالی در حق وی به مثابه‌ی تجربه‌ای جهادی و نمادی از پایداری و الگوپردازی تلقی می‌شود. وی می‌افزاید: "وی نمونه‌ای است که به حکم شرایط رشد و شکل‌گیری به دشواری تکرار خواهد شد. وی همزمان از فهم اصیل، اندیشه، اراده‌ی استوار در رویارویی با دشمنان اندیشه، و توان جهاد برخوردار بود."
بانو هناءمحمد، روزنامه‌نگار، با وفاءسعداوی در این باب هم نظر است. وی می‌گوید: "در روزگار جدید زینب غزالی از بارزترین پیشگامان دعوت اسلامی به شمار می‌رود؛ زیرا وی با اندیشه، دعوت و پیکار خود، جنبش اسلامی را سرشار ساخت." وی تأکید می‌کند که در جنبش اسلامی برای بانوی دعوتگر هیچ جایگزینی وجود ندارد و با درگذشت وی جنبش و دعوت زیانی بس بزرگ دید. هناءمحمد درخواست می‌کند که محصول فکری زینب غزالی حتماً انتشار یابد. مثل کتاب‌های «ایام من حیاتی» ، «نظرات فی کتاب الله»، «رسالة الی ابنتی»و...
وی سپس به نقشی اشاره می‌کند که زینب غزالی در مقام مقاله‌نویس چندین نشریه، ایفا کرد؛ زیرا مقالات زینب غزالی از واقعیت و مسایل عینی سرچشمه می‌گرفتند و در جهان خیالات پرواز نمی‌کردند. نقش اجتماعی و تبلیغی زینب غزالی نیز به مثابه‌ی الگویی بود که هر کس در این حوزه فعالیت کند می‌تواند بدان اقتدا کند.

● واپسین همراهان
بانوی وکیل، هدی عبدالمنعم، عضو کمیته‌ی جهانی اسلام برای زن و کودک، در حالی که می‌گریست به ما گفت: "در اکتبر1977م. زمانی که در دانشکده‌ی حقوق عین شمس دانشجو بودم، با زینب غزالی آشنا شدم، آن مرحوم مجموعه‌ای از دانشجویان دانشگاه را از جنبه های تربیتی و فکری، به فرزند خواندگی پذیرفته بود. در زمینه‌ی دعوت ما چیزهای بسیاری از وی آموختیم، چه از باب روش و میانه‌روی و چه در مورد شهامت در بیان حقیقت. در مورد هیچ چیز خسّت به خرج نمی‌داد. وی درِ خانه‌اش و درِ قلب و خردش را در برابر ما گشود."
در روزهای اخیر، خواهرزاده و دو دخترش علیاء و عبیر، در کنار زینب غزالی بودند. علیاء می‌گوید: "هیچ واژه‌ای نیست که احساسم را نسبت به مادربزرگم بیان کند. او هیچ زندگی خصوصی نداشت. بلکه برای دین اسلام و باور خود می‌زیست. وی برای همه‌ی ما مادری مهربان بود و با خانواده و آشنایانش رفتاری نیکو داشت. وی می‌افزاید: مادربزرگم جز خدمت به دین و اسلام، هیچ نقش دیگری را نپذیرفت."
نوه‌ی دیگرش عبیر با بغضی در گلو گفت: "من به خود می‌بالم که مادربزرگم نخستین زنی بود که برای قرآن، تفسیر نوشت. ما در این خانه که دروازه‌اش برای همگان باز بود، به دنیا آمدیم. هر کس که وارد این خانه می‌شد احساس بیگانگی و غربت نمی‌کرد."
بانو نادره شنن از دوستان سوری زینب غزالی درباره‌ی رابطه‌ی خود با آن مرحوم چنین می‌گوید: "در گذشت این بانوی دعوتگر مصیبت و زیانی بس بزرگ بود. به باور من مادر زمانه کسی مانند او را نخواهد زاد. در سال1974م. در مکه‌ی مکرمه به هنگام ادای فریضه‌ی حج با وی آشنا شدم. از آن پس رابطه‌ی ما از حد و مرز آشنایی معمول فراتر رفت و تبدیل به رابطه‌ی مادر و فرزند شد. من از همه به او نزدیک‌تر بودم."
وی می‌افزاید: "پس از آشنایی با دکتر مصطفی سباعی و دوستانش و از دست دادن آنان گمشده‌ام را در او یافتم خداوند به جای آنان زینب غزالی را به من عوض داد. وی در بخشش و فداکاری الگویی ناب بود. وی همواره می‌دانست که چگونه ببخشد و برای خود چیزی برنگیرد."
سپس بانو نادره شنن چنین دعا کرد که خداوند آن مرحوم را با پیامبران، صدیقان و صالحان همراه کند و این آرزویش را برآورده کند که از دست پیامبر (ص) آب کوثر بنوشد.

● گریه‌ی رییس جمهور ضیاءالحق
روزنامه‌نگار معروف، بدر محمد بدر، سردبیر مجله‌ی الاسرة العربیة، به عنوان شاهد عینی برای ما داستان حضور زینب غزالی را در یک کنفرانس جهانی پیرامون سیره‌ی پیامبر در پاکستان در سال1987م. بازگو می‌کند. در این کنفرانس بانو نثار فاطمه زهرا، زینب غزالی را دعوت کرده بود. زینب غزالی نیز عملاً در این کنفرانس شرکت کرد و در تریبون کنار رییس جمهور ضیاءالحق نشست. هنگامی که زینب غزالی سخنرانی می‌کرد، رو به رییس جمهور پاکستان کرد و گفت: "ضیاءالحق تو که شریعت خدا را اجرا نمی‌کنی، چگونه با خدا روبه‌رو می‌شوی؟ من از تو می‌خواهم که شریعت خدا را اجرا کنی."
ضیاءالحق در میان طوفان دست زدن‌ها، شروع به گریستن کرد.
زینب غزالی سخنرانی خود را چنین ادامه داد: "پاکستان از هند جدا شد تا دولتی اسلامی باشد و شریعت خدا را اجرا کند."
هنگامی که سخن به ضیاء‌الحق رییس جمهور پاکستان رسید، وی به انگلیسی گفت: «من زبان عربی، چندان نمی‌فهم، ولی سخن حاجیه زینب غزالی را فهمیدم. من از شما می‌خواهم دعا کنید تا بتوانم شریعت خدا را اجرا کنم. من ناتوانم و به دعای شما نیازمند.»
پس از آن از سوی نشریات، مصاحبه‌گران پیوسته نزد زینب غزالی می‌آمدند تا با او مصاحبه کنند.

● چهار مرحله
بدر محمد بدر، منشی سابق زینب غزالی، زندگانی طولانی‌ای را که خداوند در راه خدمت به دعوت به او ارزانی داشته بود، به چهار مرحله تقسیم می‌کند:

مرحله‌ی نخست: دهه‌ی نخست زندگی زینب غزالی، در این مرحله وی به دست پدرش تربیت شد. پدر در این مرحله بسیاری مفاهیم و ویژگی‌ها را که تا هنگام مرگ با وی همراه بودند در وجود او کاشت. پدر در وی این اندیشه را کاشت که او دارای رسالتی است. زینب غزالی در دهه نخست زندگی‌اش‌ بود که پدر درگذشت.

مرحله‌ی دوم: در این مرحله کوشید آنچه را آموخته بود عملی کند. بدین سبب به جست‌ وجوی میدانی برای فعالیت عمومی برآمد و به اتحادیه زنان پیوست و پس از چندی عضو شورای اداری اتحادیه شد. هنگامی که از سوی شورای اسلامی مأمور شد به سخنان برخی از شیوخ الازهر پاسخ بگوید، تحت تأثیر سخنان عالمان قرار گرفت و به اندیشه درباره‌ی تغییر مسیری که در پیش گرفته بود پرداخت.
هنگامی که دچار حریق شد نذر کرد که اگر خداوند او را سالم نگه دارد، وقتش را به دعوت اسلامی اختصاص دهد. خداوند نیز او را بهبود بخشید. وی نیز خود را آماده ساخت تا یک جمعیت اسلامی زنان را با نام «جمعیت اسلامی مسلمان» با هدف تبلیغ و فعالیت اجتماعی بنیان بگذارد. این موضوع به سال1937م. در بیست‌سالگی زینب غزالی بوقوع پیوست.
جمعیت نیز به ایفای نقش خود در زمینه‌ی موعظه، دعوت، نگهداری ایتام و غیره پرداخت تا آنکه با نظام حاکم اصطکاک پیدا کرد. اصطکاک با قدرت موجب شد تا جمعیت منحل شود. اما در دادسراها به مبارزه پرداخت تا آنکه باری دیگر در دوران ملک فاروق به فعالیت بازگشت. اما اکنون شرایط و اوضاع را بهتر درک می‌کرد. پس از آن کوشش‌های خود در زمینه‌ی اصلاحات اجتماعی متمرکز ساخت.

مرحله‌ی سوم: در این مرحله با اخوان المسلمین بسیار نزدیک شد و به سال1948م. با امام حسن‌البنا بیعت کرد. در دهه‌ی پنجاه پس از رخدادهای1954م. با استاد حسن الهضیبی در زمینه‌ی بازسازی سازمان اخوان همکاری کرد. این موضوع به سال1965م. بیشتر نمایان شد، به ویژه زمانی که نظام حاکم ناصریست حادثه‌ی ماشین را برای دسیسه چید. چند روز پس از آن نیز او را دستگیر و متهم کردند که درصد براندازی نظام حاکم است. دادستانی نیز خواستار اعدام او شد. اما دادگاه او را به حبس ابد محکوم کرد. ولی رییس جمهور انور سادات با میانجی‌گری ملک فیصل، پس از شش سال زندان او را آزاد کرد. در خلال این مدت وی کتاب معروف «ایام من حیاتی» را تألیف کرد.

مقطع اخیر زندگی زنیب غزالی با آرامش بیشتر و پایداری در حوزه‌ی فعالیت تبلیغی و اندیشگی همراه بود. زینب غزالی در بسیاری کنفرانس‌های عربی و بین‌المللی شرکت کرد. درسگفتارهایی نیز در خانه‌اش داشت و برای نشریات مصر و دیگر کشورهای عربی مقاله می‌نوشت. نشریه‌ی الشرق العربی چاپ الجزایر به مدت سه سال یک صفحه‌ی کامل را به مطالب او اختصاص داده بود.

● زندگی خانوادگی
زینب غزالی پیش از انقلاب ژانویه‌ی1952م. با حاج محمد سالم سالم ازدواج کرد، اما از وی صاحب فرزند نشد. پس از زندان زینب غزالی در زمان حکومت جمال عبدالناصر شوهرش را مجبور کردند که او را طلاق دهد. اما وی در دادگاه شرعی «فیوم» وصیت‌نامه‌ای از خود بجا گذاشت که طی آن تأکید کرده بود که پیش خدا و پیامبر، زینب غزالی همسر اوست و هنگامی که می‌میرد، زینب همسر اوست هنگامی که زینب غزالی از زندان بیرون شد، این وصیت نامه به دستش رسید.
بدر محمد بدر روزنامه‌نگار در مورد وضعیت خانوادگی زینب غزالی می‌گوید: خانواده‌ی وی یک خانوار ائتلافی بود. طیف‌های گوناگون فکری و فرهنگی در این خانواده وجود داشتند؛ زیرا یکی از برادرانش به نام محمد غزالی جبیلی (که چند ماه پیش در گذشت) از اعضای اخوان بود. برادری دیگر بنام عبدالمنعم غزالی (روزنامه نگار الاهرام) داشت که چپگرا بود. این برادرش در دهه‌ی نوا در گذشت. خواهری دیگر به نام حکمت غزالی داشت که که مادر خالدسعدزغلول، روزنامه نگار الاهرام بود و ناصریست بود. خواهری دیگر نیز بنام حیاة داشت که مادر عایشه، ام علیا و عبیر بود.

● محصول فکری
زینب غزالی محصول سرشار و پرباری از خود به جا گذارد. این محصول کتابخانه‌ی اسلامی را پربارتر ساخت. این محصول شامل چندین کتاب می‌شود:
1- نظرات فی کتاب الله. این کتاب، تفسیری است بر قرآن کریم و نخستین کوشش ‌زنان برای تفسیر کتاب خدا در طول تاریخ به شمار می‌رود. این کتاب را انتشارات دارالشروق در سال1995م. چاپ کرده است.
2- مشکلات الشباب و الفتیاب فی‌مرحلة الراهقة
3- الی ابنتی
4- ایام من حیاتی
5- نحو بعث جدید
6- الاربعون النبویة